-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 آبانماه سال 1387 00:09
سلام....با عرض معذرت از دوستان و همچین یه پوزش خصوص از سهراب که نتونستم اینبار شعرای قشنگش رو آماده کنم. خیلی دلم براتون تنگ شده بود...ممنونم که دوستان تنهام نذاشتن...چند وقتیه که بدجور حالم گرفته...حال و حوصله ی هیچی رو ندارم...برام دعا کنین ... فقط از خدا صبر می خوام... «تصمیم خداوند همیشه از قدرت درک ما خارج است،...
-
بی روزها عروسک
جمعه 12 مهرماه سال 1387 19:24
در پشت هیچ در بسته ای ننشینید تا روزی باز شود ، در دیگری را جستجو کنید و اگر نیافتید همان در را بشکنید. «اُرد بزرگ » با سلام و عرض تبریک عید سعید فطر خدمت همه ی دوستان انشالله طاعات و عبادات همه مورد قوبل حق تعالی قرار بگیره (آمین) خیلی وقته که فرصت آپ دیت نداشتم....من هم این فرصت بیکاری رو غنیمت دونستم که با شماها هم...
-
رو به غروب
چهارشنبه 20 شهریورماه سال 1387 14:58
ریخته سرخ غروب جابجا بر سر سنگ. کوه خاموش است. می خروشد رود. مانده در دامن دشت خرمنی رنگ کبود. سایه آمیخته با سایه. سنگ با سنگ گرفته پیوند. روز فرسوده به ره می گذرد. جلوه گر آمده در چشمانش نقش اندوه پی یک لبخند. جغد بر کنگره ها می خواند. لاشخورها، سنگین، از هوا، تک تک ، آیند فرود: لاشه ای مانده به دشت کنده منقار ز جا...
-
غمی غمناک
جمعه 4 مردادماه سال 1387 02:35
شب سردی است ، و من افسرده. راه دوری است ، و پایی خسته. تیرگی هست و چراغی مرده. می کنم ، تنها، از جاده عبور: دور ماندند ز من آدم ها. سایه ای از سر دیوار گذشت ، غمی افزود مرا بر غم ها. فکر تاریکی و این ویرانی بی خبر آمد تا با دل من قصه ها ساز کند پنهانی. نیست رنگی که بگوید با من اندکی صبر ، سحر نزدیک است: هردم این بانگ...
-
مرغ افسانه
پنجشنبه 6 تیرماه سال 1387 00:39
سلام دوستان.....شعر هم طبق معمول از سهراب سپهری هست...انشالله که خوشتون بیاد....در مورد کامنت قبلی هم یه سوءتفاهم آیی شده که بهتره بین خودمون مخفی بمونه....از لطفتون ممنونم...امشب هم دلم گرفته.....ولی راستش حوصله روضه خونی ندارم...باشه واسه یه وقت دیگه....التماس دعا دارم....فعلا خدانگهدارتان نام شعر : مرغ افسانه پنجره...
-
دلشکسته
یکشنبه 26 خردادماه سال 1387 02:07
به نام خالق هستی .....امشب در خلوت تنهایی ام آهسته بی او گریه کردم. کاش صدای هق هق گریه ام را باد به او می رساند تا بداند بی او چی می کشم . .... سلام....اول باید به عرض دوستان برسونم این وبلاگ کامنتش شعرای سهراب سپهریه ....چندتا از دوستان گفتم که من منبع بذارم ....اگه اولین کامنت رو خونده بودن می فهمیدن...ولی اشکال...
-
فانوس خیس
دوشنبه 20 خردادماه سال 1387 14:37
روی علف ها چکیده ام. من شبنم خواب آلود یک ستاره ام که روی علف های تاریک چکیده ام. جایم اینجا نبود. نجوای نمناک علف ها را می شنوم جایم اینجا نبود. فانوس در گهواره خروشان دریا شست و شو می کند کجا می رود این فانوس ، این فانوس دریا پرست پر عطش مست ؟ بر سکوی کاشی افق دور نگاهم با رقص مه آلود پریان می چرخد. زمزمه های شب در...
-
دوست
یکشنبه 12 خردادماه سال 1387 02:14
بزرگ بود بزرگ بود و از اهالی امروز بود و با تمام افق های باز نسبت داشت و لحن آب و زمین را چه خوب می فهمید. صداش به شکل حزن پریشان واقعیت بود. و پلک هاش مسیر نبض عناصر را به ما نشان داد. و دست هاش هوای صاف سخاوت را ورق زد و مهربانی را به سمت ما کوچاند. به شکل خلوت خود بود و عاشقانه ترین انحنای وقت خودش را برای آینه...
-
متن قدیم شب...
سهشنبه 7 خردادماه سال 1387 02:58
ای میان سخن های سبز نجومی ! برگ انجیر ظلمت عفت سبز را می رساند سینه آب در حسرت عکس یک باغ می سوزد. سیب روزانه در دهان طعم یک وهم دارد. ای هراس قدیم ! در خطاب تو انگشت های من از هوش رفتند. امشب دست هایم از شاخه اساطیری میوه می چینند. امشب هر درختی به اندازه ترس من برگ دارد. جرات حرف در هرم دیدار حل شد. ای سر آغاز های...
-
سلام
سهشنبه 7 خردادماه سال 1387 02:20
سلام من یه دلشکسته ام تازه اومدم به جمع وبلاگ نویسان بپیوندم....البته قبلا یه وبلاگ نویس معروف بودم(بیتا...ناقوس ....درنا...دریاب مرا...اهورا)وبلاگ نویسای قدیمی شاید منو بشناسن..... من علاقه شدیدی به شعر های سحراب دارم....و می خوام تو هر کامنتم یه شعر از سحراب بنویسم...شاید یکی بگه این موضوع دیگه خیلی کلیشه ای...