سلام....با عرض معذرت از دوستان
و همچین یه پوزش خصوص از سهراب که نتونستم اینبار شعرای قشنگش رو آماده کنم.
خیلی دلم براتون تنگ شده بود...ممنونم که دوستان تنهام نذاشتن...چند وقتیه که بدجور حالم گرفته...حال و حوصله ی هیچی رو ندارم...برام دعا کنین
...فقط از خدا صبر می خوام...
«تصمیم خداوند همیشه از قدرت درک ما خارج است، ولی همیشه به سود ماست.»
وقتی او آمد درهای قلبم را به رویش گشودم
و همچون کودکی بی ریا و به دور از تزویر با آغوشی باز پذیرایش شدم
غریبه ای را که فرسنگ ها از من دور بود.او قدم به دنیایم گذاشت اما با سنگدلی شاخه های درخت زندگی ام را شکست
بی آنکه حتی از نگاه مهربان باغبان شرم کند.پروردگار مهربانم از آسمان نیلگونش نظاره گر بی وفایی هایش بود
و صدای شکسته شدن شاخه هایم را می شنید.اما من و باغبان با محبتم حتی آفتاب و آب چشمه را به روی نا مهربانی هایشنبستیم.به این امید که هم رنگمان شود.اما او از جنس ما نبود.او همچون گردباد وزید
شاخه هایم را شکست و شکوفه هایم را پراکند.به امید آنکه از ما فراتر رود.اما...مثل همه طوفانها مثل همه گردبادهای تلخ آمد.تلخی کرد و رفت.زمستان بود و من صدای قدم هایش را به روی برگهای خشک
که دورتر و دورتر می شد شنیدم.او رفت.حالا من و همه نهال ها و بوته ها به امید بهاری دیگر
مثل بهاران سال گذشته بار دیگر به امید شکفتن دوباره
به انتظار نشسته ایم...اما نه با او
چند روزیست که قلبم ترکی خورده عمیق
و برای این درد جز تلاقی نگاه من و تو مرهم نیست
گرچه هربار که میبینمت از دور کمی
دلم از لحظه ی قبل بیشتر میشکند
ولی انگار برای من دل بشکسته
عبرتی نیست کزان درس فراگیرم چند
دوست دارم بنشینم یک روز
سبدی از گل خورشید ببافم با عشق
بعد آن دست پر از مهر تو را
با همه شوق بگیرم در دست و سبد را به تو تقدیم کنم
دوست دارم بنشینم پیشت
غرق در آبی قبلت گردم
آنقدر با همه ی شوق صدایت بزنم
که تو بیدار شوی تا بفهمی که چه کردی با من؟؟؟!!!
ای همه روز و شبم
چند وقت است که از دست تو همواره شب است!!!!!
همه جا تیره و تار همه جا سرد و سکوت
دوستت دارم گرچه تو قلب مرا میشکنی
دوستت دارم چون که تو مایه ی افکار منی
دوستت دارم چون که تو ریشه ی گفتار من و شعر منی
پس تو هم سرد مشو باز هم گرم بمان
باز هم مثل خوشیها که گذشت
در کنار من و این قلب ترک خورده بمان....
شنبه: با نگاهی عاشقانه مست شدم.
یکشنبه: به او گفتم گرفتارت شدم.
دوشنبه: همچو لیلی عاشق صحرا شدم.
سه شنبه: بی وفایی کرد و من گریان شدم.
چهارشنبه: اسیر هجرانش شدم.
پنج شنبه: او رفت و من درعاشقی فانی شدم.
جمعه: بی او تنها شدم و از تنهایی مُردم
مرسی سر زدین:)
سلام.
روزهای هفته قابل تکرارن اما حس اونا شاید دیگه تکرار نشه.
موفق باشی
صدر
سلام
زیباست و غمگین
امیدوارم غمگین نباشی و همیشه شاد باشی
پروردگارا ،سپاس تو را به خاطر زیبایی
اطرافم، زیبایی که مرا در هر جایی احاطه کرده است
باران ملایم و شبنم درخشان
آفتاب و هوا
موهبت سرور انگیز عاطفه
و لطافت روح، صدای نجوایی
که به آرامی از اعماق درونم با من سخن می گوید
و قلبم را شادمان می کند.
موفق باشید
چقدر دنیا زیباتر بود اگر حد اقل تصمیمات خدا که به سودمان بود را کامل / واضح /شفاف و....میفهمیدیم.
چرا نباید
سلام دوست من
ممنونم که به ولاگم سر زدی و منو مورد لطفت قرار دادی.
با اجازت من وبلاگتونو در لیست دوستان عزیزم قرار می دم.
برات آروزی شادی و خوشبختی برقرار میکنم.
به کوتاهی عمر فکر کن و اینکه هیچ غمی ماندگار نیست.
خیام بخون دوست من:
ای آنکه نتیجه چهار و هفتی
وز هفت و چهار دائم اندر تفتی
خوش باش که هزار بار بیشت گفتم
باز آمدنت نیست. چو رفتی رفتی
وب قشنگی داری به وب منم سر بزنی خوشحال میشم
سلام وبلاگ خیلی خیلی قشنگی داری یه سری هم به وبلاگ کوچیک من بزن
سلام!
::::::: آمدن عید مبارک بادت ::::::::::
::::::::: چند روز رودتر سال نو مبارک:::::::::
موفق باشی
صدر
سلام دلتان شاد و خوشحال و سرحال و بانشاط
سلام . ممنون از وبلاگ زیبات .
مهم نیست که چقدر خوب هستید
مهم این است که می خواهید چقدر خوب باشید .!!!
قشنگ بود.به منم سر بزن
و دوباره شنبه میادو روز از نو روزی از نو
حس می کنم که یه وجود پر از غم داری،
میدونم ...عاشقی
اآهای وجود پر از غم عاشق کجایی؟
به وبلاگت هم سر نمیزنی؟